- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ببردند و بر کوش کردند یاد دژم گشت از ایشان و پاسخ نداد
2 وزآن پس چنان گفت کاری رواست کند هرچه خواهد که او پادشاست
3 مرا نامه کرده ست هم زین نشان که زی ما فرست آن همه سرکشان
4 کنون کرد باید شما را درنگ یکی تا سگالیم زین نام و ننگ
5 بزرگان از او بازگشتند شاد همی هر کسی دل به رفتن نهاد
6 دل کوش از آن نامه ها تنگ شد سوی چاره و بند و نیرنگ شد
7 همی هیچ گونه نیامدش رای که آن سرکشان را دهد باز جای
8 کز ایشان بزرگی و آن کام یافت وزایشان در آن کشور آرام یافت
9 یلان جهانگیر کشورگشای دلیران جنگی رزم آزمای