- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو فتنه عسس گشت باز گرد سر کوی تو
2 گر به ترازوی چرخ دست رسد مر مرا حسن تو یکسو نهم، مه به دگر سوی تو
3 روی مرا زرد کرد روی تو منکر شود اینک اگر راست است، روی من و روی تو
4 نیست کمان غمت چون که به بازوی من گوشه گرفتم، ولی گوشه ابروی تو
5 من به فسون وفا زان خودت می کنم تفرقه گر نفگند نرگس جادوی تو
6 بس که شکسته دلان بسته زلفت شدند هست هزاران شکست در سر هر موی تو
7 ای به دو رخ چون پری زلف ز رخ دور کن دیو نه نیکو بود خاصه به پهلوی تو
8 قامت خسرو ز غم چون دم سگ حلقه شد تا فلکش طوق ساخت بهر سگ کوی تو