با حوادث برنمی‌آیند مال از واعظ قزوینی غزل 94

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

با حوادث برنمی‌آیند مال و جاه‌ها

1 با حوادث برنمی‌آیند مال و جاه‌ها پا نمی‌گیرد پیش تندباد این کاه‌ها

2 روشنایی از در حق کن طلب، زآن رو که هست چشم و ابروهای تصویر، این در و درگاه‌ها

3 همرهی از لطف حق جو، تا به مقصد ره بری غیر بی‌راهی نمی‌آید، از این همراه‌ها

4 بازی دولت مخور چندین، که مانع نیستند آفتاب حشر را، این خیمه و خرگاه‌ها

5 با ستمگر گو چه چشم روشنی داری دگر از چراغی کان برافروزد ز درد آه‌ها؟

6 می‌شمارند اهل دنیا فقر را بی‌جوهری طعن نامردی به مردان می‌زنند این داه‌ها

7 دل به دنیا می‌دهی و می‌ستانی رنج و غم می‌دهی نقدی چنین از کف به این تن‌خواه‌ها

8 ای که دلتنگی ز پستی‌های قدر خویشتن یوسفی دارد چو حسن عاقبت، این چاه‌ها

9 خانه چون نبود، اثاث خانه واعظ بهر چیست؟ خانه دل را مکن ویران به این دلخواه‌ها!

عکس نوشته
کامنت
comment