زنده‌اند آنها که پیش از خواجوی کرمانی غزل 358

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

زنده‌اند آنها که پیش چشم خوبان مرده‌اند

1 زنده‌اند آنها که پیش چشم خوبان مرده‌اند مرده دل جمعی که دل دادند و جان نسپرده‌اند

2 چشم سرمستان دریاکش نگر وقت صبوح تا ببینی چشمه‌ها را کاب دریا برده‌اند

3 ما برون افتاده‌ایم از پردهٔ تقوی ولیک پرده سازان نگارین همچنان در پرده‌اند

4 درد نوشان بسکه اشک از چشم ساغر رانده‌اند خون دل در صحن شادروان بجوش آورده‌اند

5 ساقیا چون پختگانرا ز آتش می سوختی گرم کن خامان عشرتخانه را کافسرده‌اند

6 اهل دل گر جان بر آن سرو روان افشانده‌اند از نسیم گلشن وصلش روان پرورده‌اند

7 بردل رندان صاحب‌درد اگر آزارهاست پارسایان باری از رندان چرا آزرده‌اند

8 خیز خواجو وز در خلوتگه مستان درآی نیستانرا بین که ترک ملک هستی کرده‌اند

9 قوت جان از خون دل ساز و ز عالم گوشه گیر زانکه مردان سالها در گوشه‌ها خون خورده‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر