-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این حریفان که گهی زاهد و گه اوباشند از پی وسعت روزی، نخود هرآشند
2 رفته دندان و، پی نقش و نگارند هنوز گویی این طفل مزاجان صدف نقاشند
3 جمله بینا به عیوب هم و، کور از هنرند همه در شام سیه رویی خود خفاشند
4 عیب هم را همه چشمند و زبان، چون مقراض روز و شب همدم یکدیگر و، در پرخاشند
5 سینه ها، ز آتش کینها شده فانوس خیال رازها زان همه در پرده دلها فاشند
6 نه همین کلک تو واعظ گهرافشان شده است راست گویان همه با دیده گوهر پاشند