-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز یکی نیست بیائید که گوئیم همه همه از عین یکی باز بجوئیم همه
2 ای که گوئی که چنان گفت و چنین می گوید وقت آن است که در آب بشوئیم همه
3 ما همه آب حیاتیم و همه بحر محیط گرچه مانند حبابیم بر اوئیم همه
4 بوی آن زلف ز هر تارهٔ مو می شنویم لاجرم زلف بتان جمله ببوئیم همه
5 عقل دیوانه شود چون شنود قصهٔ عشق دور نبود که بگوئیم که دوئیم همه
6 آبروی همهٔ قطره چو ما می بینیم شاید ار ما همهٔ قطره بپوئیم همه
7 نعمت الله چو یکی باشد آن یک همه اوست آن یکی را سزد ار زان که بگوئیم همه