-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس نیست که دست من غمخوار بگیرد یا دادم از آن دلبر عیار بگیرد
2 هر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخی جیب من دلخستهٔ بیمار بگیرد
3 کی بار دهد شاخ امید من اگر یار ترک من بیچاره بیکبار بگیرد
4 فرهاد چو یاد آورد از شکر شیرین خوناب دلش دامن کهسار بگیرد
5 سیلاب سرشکست که هنگام عزیمت پیش ره یاران وفادار بگیرد
6 ساقی بده آن می که دل لالهٔ سیراب بی بادهٔ گلرنگ ز گلزار بگیرد
7 هر دم که در آن نرگس پر خواب تو بینم خون جگرم دیده بیدار بگیرد
8 ترسم که برآرم نفسی از دل پردرد و آئینه رخسار تو زنگار بگیرد
9 چون نافهٔ تاتار دلم خون شود از غم چون گرد مهت نافهٔ تاتار بگیرد
10 خواجو ز چه معنی ز برای قدحی می هر لحظه در خانهٔ خمار بگیرد