هست سالک با خدا، گر کار از واعظ قزوینی غزل 321

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

هست سالک با خدا، گر کار دنیا می‌کند

1 هست سالک با خدا، گر کار دنیا می‌کند نیست جز در بحر کشتی، رو به هرجا می‌کند

2 باشد از بی‌خان و مانان برگ عیش اغنیا زندگانی شهر از پهلوی صحرا می‌کند

3 خاکساری قدرت افزاید، که در میزان گهر پله پستی چو گیرد، نرخ بالا می‌کند

4 گرنه ما رزق خود از بی‌جوهری پیدا کنیم هرکجا باشیم، ما را رزق پیدا می‌کند!

5 با زبان، خصم قوی را می‌توان کردن ضعیف سنگ را آتش به این پیوسته مینا می‌کند

6 زیردستان فارغ از فکر نظام عالمند زآن که کار آسیا را سنگ بالا می‌کند

7 می‌شوی دیوانه واعظ، پر منه سر بر سرم سنگ بالین را، سر من سنگ سودا می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر