- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای روی همچو ماهت یک پرده بر گرفته جان های بی قراران فریاد در گرفته
2 در پیش نور رویت پیران شست ساله با صد هزار خجلت ایمان ز سر گرفته
3 عشقت به دلربایی بگشاده دست بر ما ناگاه جان و دل را بس بی خبر گرفته
4 دل هر دم از فراقت داغی دگر کشیده جان هر دم از کمالت راهی دگر گرفته
5 از بس که رهزنانند اندر رهت ز غیرت هر ذره ذرهٔ تو صد راه بر گرفته
6 چون آفتاب رویت بر جان فکند پرتو عشقت به جان رسیده دل را بهدر گرفته
7 عشق تو چون همایی پر بر کشیده از هم جانهای عاشقان را در زیر پر گرفته
8 مستان عشق هر شب همچون صبوح خیزان بر آرزوی رویت راه سحر گرفته
9 آنجا که حسن رویت بوی نمک نموده صحرای هر دو عالم خون جگر گرفته
10 عطار در غم تو شادی هر دو عالم هم از نظر فکنده هم مختصر گرفته