نبود کسی که نبود بلب تو از اهلی شیرازی غزل 910

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش

1 نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش مگر آدمی نباشد؟ که نباشد این مذاقش

2 می صاف و لعل نوشین که نخواهد ای پری وش مگر آن حریف مسکین که نیفتد اتفاقش

3 ز فراق خاک گشتم ببر ایصبا غبارم سوی آن مسیح جانها که هلاکم از فراقش

4 منم آن شکسته خاطر که ز بهر آن مه نو همه زود در تفحص همه شب کنم سراغش

5 دو دل است بخت با من بگذار کاین ستاره به شرار دل بسوزد که بجانم از نفاقش

6 ز شراب توبه اهلی نکنی که دختر رز بکسی حلال باشد که نمیدهد طلاقش

7 میوه کز خامی نیفتد سنگ نا اهلان خورد فارغند افتادگان اهلی تو هم افتاده باش

عکس نوشته
کامنت
comment