در شهر فتنه ای شد، می از امیرخسرو دهلوی غزل 819

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد

1 در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟

2 هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند گر دیگری نداند، من دانم از که باشد؟

3 دردم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد؟

4 درمان درمندان در هجر تو تو باشی گرمن به درد هجران، درمانم از که باشد

5 هرگز بر محبان یکدم نمی نشینی گر آتش محبت بنشانم، از که باشد؟

6 چون کرد طره تو غارت قرار خسرو من بعد اگر صبوری نتوانم، از که باشد؟

عکس نوشته
کامنت
comment