- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟
2 هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند گر دیگری نداند، من دانم از که باشد؟
3 دردم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد؟
4 درمان درمندان در هجر تو تو باشی گرمن به درد هجران، درمانم از که باشد
5 هرگز بر محبان یکدم نمی نشینی گر آتش محبت بنشانم، از که باشد؟
6 چون کرد طره تو غارت قرار خسرو من بعد اگر صبوری نتوانم، از که باشد؟