1 از آن نبود کسی چون تو در جهان هرگز که با کرم دگران را تو گشتی استظهار
1 عشق آتش است و در دل دیوانه در گرفت برق قبول شمع به پروانه در گرفت
2 از چشم سرخوش تو که مست است بی شراب صحبت بیک کرشمه مستانه درگرفت
1 جز داغ دلم چراغ شب نیست وز طالع تیره این عجب نیست
2 گر با سگت از ادب زنم دم او عفو کند ولی ادب نیست