- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق نبود جز بلا با صبر بیاندازهای با حیات جاودان هر لحظه مرگ تازهای
2 بس بود ما را فشار تنگنای روزگار دفتر ما را نباشد حاجت شیرازهای
3 ز استخوانم، خیزد آواز شکستی هر نفس از غمت افتاده در هر کوچهای آوازهای
4 از تواضع شاخ گل را عقدهها از دل گشود نی فتاد از سرکشی هر دم ببند تازهای!
5 افگند صبح اجل شاید دلت را در خمار در پریشانی کشد این گل مگر خمیازهای
6 بس که با صحرا دل آوارهام خو کرده است واعظ از حالم نمیآید، به شهر آوازهای