هرگز نبود عاشقی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 453

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت

1 هرگز نبود عاشقی و راه سلامت رندان نگریزند ز مستان به ملامت

2 تو میر خراباتی و من مست خرابم رندانه درین هفته بیابیم به سلامت

3 سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم دست من و دامان تو تا روز قیامت

4 در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت در صدر خرابات به صد عجز و کرامت

5 گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت

6 از خال نهی دانه و از زلف کشی دام مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت

7 می نوش کن ای سید رندان خرابات شادی حریفان که جهان باد به کامت

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر