بی شمع رخت هیچ صفا در دل از اهلی شیرازی غزل 331

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بی شمع رخت هیچ صفا در دل ما نیست

1 بی شمع رخت هیچ صفا در دل ما نیست بالله که بی روی تو در کعبه صفا نیست

2 خواهم سخنی گفت مرنج ای گل رعنا حیف است که با چون تو گلی بوی وفا نیست

3 ما اهل وفاییم و زجور تو ننالیم جایی که وفا هست غم از جور و جفا نیست

4 هر نکته خوبی که خدا داد به خوبان جز مهر و وفا هیچ نبینم که ترا نیست

5 تا روی تو دیدیم دمی نیست که مارا رویی بسوی قبله و دستی بدعا نیست

6 هرچند که صد مرده کنی زنده چو عیسی تا جان ندهد عاشق دلخسته دوا نیست

7 اهلی سگ کوی تو شد ای کعبه مقصود صید حرم است او مکشش چونکه روا نیست

عکس نوشته
کامنت
comment