-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو درد بیحد بنگر بهر خدا هیچ مگو
2 دل پرخون بنگر چشم چو جیحون بنگر هر چه بینی بگذر چون و چرا هیچ مگو
3 دی خیال تو بیامد به در خانه دل در بزد گفت بیا در بگشا هیچ مگو
4 دست خود را بگزیدم که فغان از غم تو گفت من آن توام دست مخا هیچ مگو
5 تو چو سرنای منی بیلب من ناله مکن تا چو چنگت ننوازم ز نوا هیچ مگو
6 گفتم این جان مرا گرد جهان چند کشی گفت هر جا که کشم زود بیا هیچ مگو
7 گفتم ار هیچ نگویم تو روا میداری آتشی گردی و گویی که درآ هیچ مگو
8 همچو گل خنده زد و گفت درآ تا بینی همه آتش سمن و برگ و گیا هیچ مگو
9 همه آتش گل گویا شد و با ما میگفت جز ز لطف و کرم دلبر ما هیچ مگو