-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جهان چشم سیاهت بسته فتنه خود را به پناهت بسته
2 آسمان دست مه از رشته صبح پیش آن روی چو ماهت بسته
3 غم پیچیده مرا چون طومار پس به تعویذ کلاهت بسته
4 دیده ره داد ترا اندر چشم خون دل آمده راهت بسته
5 دل من غرقه خون است که شد در سر زلف دو تاهت بسته
6 خواب گر چشم جهان می بندد ماند از آن چشم سیاهت بسته
7 خطت آورد سپه بر من و شد مه به فتراک سپاهت بسته
8 جان برآرم ز زنخدان تو، تا نشد از خط سر چاهت بسته