جهان و کار از جلال الدین محمد مولوی غزل 491

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست

1 جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست چرا ز باد مکافات داد و بیدادست

2 به باد و بود محمد نگر که چون باقیست ز بعد ششصد و پنجاه سخت بنیادست

3 ز باد بولهب و جنس او نمی‌بینی که از برای فضیحت فسانه شان یادست

4 چنین ثبات و بقا باد را کجا باشد در این ثبات که قاف کمتر آحادست

5 نبود باد دم عیسی و دعای عزیر عنایت ازلی بد که نور استادست

6 اگر چه باد سخن بگذرد سخن باقیست اگر چه باد صبا بگذرد چمن شادست

7 ز بیم باد جهان همچو برگ می‌لرزد درون باد ندانی که تیغ پولادست

8 کهی بود که به جز باد در جهان نشناخت کهی کهی نکند ز آنک که نه فرهادست

9 تو باخبر نشوی گر کنم بسی فریاد که از درون دلم موج‌های فریادست

10 اگر تو بحر ببینی و موج بر تو زند یقین شود که نه بادست ملک آبادست

عکس نوشته
کامنت
comment