ضعف پیری آمد و، دست از جهان از واعظ قزوینی غزل 493

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداشتیم

1 ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداشتیم دل بمرگ خود نهادیم و، ز جان برداشتیم

2 ضعف پیری ها بسی ما را ز پا افگنده بود قد دو تا کردیم، خود را از میان برداشتیم

3 صرف شد عمر گرامی جمله در بی حاصلی ما چه حاصلها کزین آب روان برداشتیم!

4 ضامن روزی زمین و آسمان و، ما ز خلق منت نان از زمین و آسمان برداشتیم

5 نعمت الوان دنیا را به ما کردند عرض گوشه گیری را همین ما از میان برداشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment