-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب چشم ما به هر سو رو نهاد اشک خون آلود ما بر رو نهاد
2 جز خیال روی او نقشی ندید دیدهٔ ما تا نظر را برگشاد
3 تا ببوسد خاک پایش آفتاب بر سر کویش رسید و سر نهاد
4 داد ساقی داد سرمستان تمام زاهد مخمور را جامی نداد
5 ای که گوئی عقل استادی خوشست عقل مزدور است و عشقش اوستاد
6 لحظه ای بی او نمی خواهیم عمر جان ما بی عشق او یک دم مباد
7 نعمت الله رفت یاد او به خیر یاد بادا نعمت الله یاد باد