- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تن رهاکن در طریق عاشقی تا جان شوی جان فدای عشق جانان کن که تا جانان شوی
2 در خرابات مغان مستانه خود را در فکن پند رندان بشنو و می نوش می تا آن شوی
3 گر گدای حضرت سلطان من باشی چو من لطف او بنوازدت ای شاه من سلطان شوی
4 آفتاب حسن او مجموع عالم را گرفت غیر او پیدا نبینی گر ز خود پنهان شوی
5 گر برآئی بر سر دار فنا منصور وار حاکم ملک بقا و میر سرمستان شوی
6 زاهد مخمور را بگذار و با رندان نشین تا حریف مجلس رندان و سرمستان شوی
7 جز طریق نعمت الله در جهان راهی مرو ور روی راه دگر می دان که سرگردان شوی