1 عرش و معراج نه در خورد من زار بود عرش من کرسی و معراج سردار بود
2 سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود رشته کاین کار کند رشته زنار بود
3 زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست گر همه شاخ گل تازه بود خار بود
4 آن زمان بر تو وزد بوی گل باغ بهشت که گل باغ جهان در نظرت خوار بود
5 مستی و جامه دریدن صفت انسانست هرکه اینها نکند صورت دیوار بود
6 جان بخواری کشد از سینه اهلی غم عشق همچو آن رشته که در خاک گرفتار بود
دیدگاهها **