عرش و معراج نه در خورد من از اهلی شیرازی غزل 473

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

عرش و معراج نه در خورد من زار بود

1 عرش و معراج نه در خورد من زار بود عرش من کرسی و معراج سردار بود

2 سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود رشته کاین کار کند رشته زنار بود

3 زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست گر همه شاخ گل تازه بود خار بود

4 آن زمان بر تو وزد بوی گل باغ بهشت که گل باغ جهان در نظرت خوار بود

5 مستی و جامه دریدن صفت انسانست هرکه اینها نکند صورت دیوار بود

6 جان بخواری کشد از سینه اهلی غم عشق همچو آن رشته که در خاک گرفتار بود

عکس نوشته
کامنت
comment