گهی که آیت حسن تو را بیان از خیالی بخارایی غزل 230

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

گهی که آیت حسن تو را بیان کردند

1 گهی که آیت حسن تو را بیان کردند مرا به مسألهٔ عشق امتحان کردند

2 ز فاش کردن سرّ تو سرفرازان را همین بس است که سر در سر زبان کردند

3 مگیر خرده بر اطوار بی دلان کاین قوم هر آنچه شحنهٔ عشق تو گفت آن کردند

4 تو در میانهٔ شهری مقیم و بی خبران به جست و جوی تو صد شهر در میان کردند

5 نشان بخت و سعادت نگر که روز نخست مرا به داغ غلامیِّ تو نشان کردند

6 گریز نیست خیالی ز رفتن ره عشق تو را چو روز ازل این چنین روان کردند

عکس نوشته
کامنت
comment