-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت گفت بس چند بود گفتمش از چند گذشت
2 چون چنین است صنم پند مده عاشق را آهن سرد چه کوبی که وی از پند گذشت
3 تو چه پرسیش که چونی و چگونه است دلت منزل عشق از آن حال که پرسند گذشت
4 آن چه روی است که ترکان همه هندوی ویند ترک تاز غم سودای وی از چند گذشت
5 آن کف بحر گهربخش وراء النهر است روضه خوی وی از سغد سمرقند گذشت
6 خارش حرص و طمع در جگر و جانش افکند چون نسیم کرمش بر دل خرسند گذشت
7 ذوق دشنام وی از شهد ثنا بیش آمد لطف خار غم او را گل خوش خند گذشت
8 گر در بسته کند منع ز هفتاد بلا تا که این سیل بلا آمد و از بند گذشت
9 هر کی عقد و حل احوال دل خویش بدید بند هستی بشکست او و ز پیوند گذشت
10 مرد چونک به کف آورد چنین در یتیم خاطر او ز وفای زن و فرزند گذشت
11 بس که از قصه خوبش همه در فتنه فتند کاین مقالات خوش از فهم خردمند گذشت