خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

شام شکستگان را هرگز از خواجوی کرمانی غزل 316

غزل 316 ام از 1143 غزلیات

شام شکستگان را هرگز سحر نباشد

1 شام شکستگان را هرگز سحر نباشد وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد

2 هر کو ز جان برآمد از دست دل ننالد وانکو ز پا درآمد در بند سر نباشد

3 پیر شرابخانه از بادهٔ مغانه تا بیخبر نگردد صاحب خبر نباشد

4 در بزم درد نوشان زهد و ورع نگنجد در عالم حقیقت عیب و هنر نباشد

5 هر کو رخ تو جوید از مه سخن نگوید وانکو قد تو بیند کوته نظر نباشد

6 در اشک و روی زردم سهلست اگر ببینی زانرو که چشم نرگس بر سیم و زر نباشد

7 یک شمه زین شمائل در شاخ گل نیابی یک ذره زین ملاحت در ماه و خور نباشد

8 مطبوع‌تر ز قدت سرو سهی نخیزد شیرین تر از دهانت تنگ شکر نباشد

9 چون عزم راه کردم بنمود زلف و عارض یعنی قمر به عقرب روز سفر نباشد

10 گفتم دل من از خون دریاست گفت آری همچون دل تو بحری در هیچ بر نباشد

11 گفتم که روز عمرم شد تیره گفت خواجو بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد

شاعر شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد چه کسی است ؟

شاعر شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد خواجوی کرمانی می باشد.

شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد چیست ؟

قالب شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد غزل است

مضمون اصلی شعر شام شکستگان را هرگز سحر نباشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر