- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آفتاب رخ آشکاره کند جگرم ز اشتیاق پاره کند
2 از پس پرده روی بنماید مهر و مه را دو پیشکاره کند
3 شوق رویش چو روی پر از اشک روی خورشید پر ستاره کند
4 لعل دانی که چیست رخش لبش خون خارا ز سنگ خاره کند
5 هر که او روی چو گلش خواهد مدتی خار پشتواره کند
6 در میان با کسی همی آید کان کس اول ز جان کناره کند
7 عاشقانی که وصل او طلبند همه را دوع در کواره کند
8 بالغان در رهش چو طفل رهند جمله را گور گاهواره کند
9 تا کسی روی او نداند باز چهرهٔ مردم آشکاره کند
10 نور رویش ز هر دریچهٔ چشم چون سیه پوش شد نظاره کند
11 عشق او در غلط بسی فکند چون نداند کسی چه چاره کند
12 نتوانیم توبه کرد ز عشق توبه را صد هزار باره کند
13 شیر عشقش چو پنجه بگشاید عقل را طفل شیرخواره کند
14 زور یک ذره عشق چندان است که ز هر سو جهان گذاره کند
15 ضربت عشق با فرید آن کرد که ندانم که صد کتاره کند