1 خورشید و ستارگان و بدرما اوست بستان و سرای و صحن و صدر ما اوست
2 هم قبله و هم روزه و صبر ما اوست عید رمضان و شب قدر ما اوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم من از آن خارکشانم که شود خار حریرم
2 به کی مانم به کی مانم که سطرلاب جهانم همه اشکال فلک را به یکایک بپذیرم
1 چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
2 چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
1 خورشید رخت ز آسمان بیرونست چون حسن تو کز شرح و بیان بیرونست
2 عشق تو در درون جان من جا دارد وین طرفه که از جان و جهان بیرونست
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **