سلطان عشق ملک جهان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 442

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت

1 سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت جانم فدای او که تمام جهان گرفت

2 این عشق آتشی است که جان مرا بسوخت داغی به دل نهاد و دلم زان نشان گرفت

3 گفتم که دامنش به کف آرم زهی خیال بی دست عشق ، دامن او چون توان گرفت

4 نقش خیال غیر اگر دیده ای به خواب شکرانهٔ تمام دلم را به جان گرفت

5 پیران روزگار چو می نوش می کنند با محتسب مگو که هوس بر جوان گرفت

6 مجنون اگر حکایت لیلی کند رواست دیوانه است و نیست به دیوانگان گرفت

7 سید چو دید بنده که هستم غلام او بگشود او کنار و مرا در میان گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment