- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت جانم فدای او که تمام جهان گرفت
2 این عشق آتشی است که جان مرا بسوخت داغی به دل نهاد و دلم زان نشان گرفت
3 گفتم که دامنش به کف آرم زهی خیال بی دست عشق ، دامن او چون توان گرفت
4 نقش خیال غیر اگر دیده ای به خواب شکرانهٔ تمام دلم را به جان گرفت
5 پیران روزگار چو می نوش می کنند با محتسب مگو که هوس بر جوان گرفت
6 مجنون اگر حکایت لیلی کند رواست دیوانه است و نیست به دیوانگان گرفت
7 سید چو دید بنده که هستم غلام او بگشود او کنار و مرا در میان گرفت