ننگ هر قافله از جلال الدین محمد مولوی غزل 2879

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی

1 ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی تو به هر نیت خود مسخره ابلیسی

2 از برای علف دیو تو قربان تنی بز دیوی تو مگر یا بره ابلیسی

3 سره مردا چه پشیمان شده‌ای گردن نه که در این خوردن سیلی سره ابلیسی

4 شلغم پخته تو امید ببر زان تره زار ز آنک در خدمت نان چون تره ابلیسی

5 نان ببینی تو و حیزانه درافتی در رو عاشق نطفه دیو و نره ابلیسی

6 نیت روزه کنی توبره گوید کای خر سر فروکن خر باتوبره ابلیسی

7 از حقیقت خبرت نیست که چون خواهد بود تو بدان علم و هنر قوصره ابلیسی

8 در غم فربهی گوشت تو لاغر گشتی ناله برداشته چون حنجره ابلیسی

9 کفر و ایمان چه می‌خور چو سگان قی می‌کن ز آنک تو مؤمنه و کافره ابلیسی

10 تا دم مرگ و دم غرغره چون سرکه بد ترش و گنده تو چون غرغره ابلیسی

11 گرد آن دایره گرده و خوان پر چو مگس تا قیامت تو که از دایره ابلیسی

عکس نوشته
کامنت
comment