- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی تو به هر نیت خود مسخره ابلیسی
2 از برای علف دیو تو قربان تنی بز دیوی تو مگر یا بره ابلیسی
3 سره مردا چه پشیمان شدهای گردن نه که در این خوردن سیلی سره ابلیسی
4 شلغم پخته تو امید ببر زان تره زار ز آنک در خدمت نان چون تره ابلیسی
5 نان ببینی تو و حیزانه درافتی در رو عاشق نطفه دیو و نره ابلیسی
6 نیت روزه کنی توبره گوید کای خر سر فروکن خر باتوبره ابلیسی
7 از حقیقت خبرت نیست که چون خواهد بود تو بدان علم و هنر قوصره ابلیسی
8 در غم فربهی گوشت تو لاغر گشتی ناله برداشته چون حنجره ابلیسی
9 کفر و ایمان چه میخور چو سگان قی میکن ز آنک تو مؤمنه و کافره ابلیسی
10 تا دم مرگ و دم غرغره چون سرکه بد ترش و گنده تو چون غرغره ابلیسی
11 گرد آن دایره گرده و خوان پر چو مگس تا قیامت تو که از دایره ابلیسی