-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد وگر از پای درافتاد بسر باز آمد
2 ظاهر آنست کزین پس گهر ارزان گردد که چو دریا شد و چون کان گهر باز آمد
3 آنکه در رستهٔ بازار وفا زر میزد در رخ خویش نظر کرد و ز زر باز آمد
4 گر چه طوطی ز شکر نیک بتنگ آمده بود دگر از آرزوی تنگ شکر باز آمد
5 بلبل مست نگر باز که چون باد بهار بهوای سمن و سنبل تر باز آمد
6 شمع کومجلس اصحاب منور میداشت با دلی تافته و سوز جگر باز آمد
7 خاکساری که شدآب رخش از گریه برود همچو آتش شد و چون باد سحر باز آمد
8 مدتی گر بضرورت ز نظر غایب گشت مفکنیدش ز نظر چون به نظر باز آمد
9 هر که او را قدمی بود چو خواجو را دید گفت کان یار قدمدار دگر باز آمد