1 ذره خاکی که دست قدرت او را برگرفت آدم از سیر و سلوک و گردش اطوار شد
2 قطره آبی ز دریا برد ابرش در هوا چو بدریا باز آمد گوهر شهوار شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست پرورده یی عجب رطبی تا نصیب کیست
2 بادی که می وزد خبر هجر می دهد بازاین سموم غم پی جان غریب کیست
1 تا نمردیم دل از درد تو بهبود نداشت تا ندادیم به سودای تو جان سود نداشت
2 حقه سبز فلک داشت دوای همه کس آنچه درمان دل خسته ما بود نداشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به