- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود
2 جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود
3 میروی سرو من از دیده و جانی که مراست همچو آب از پیت ای سرو روان خواهد بود
4 من بشکرانه کنم جان سپر تیر هلاک گر هلاک من از آن دست و کمان خواهد بود
5 زخم تیرت طلب آن روز که من خاک شوم ز استخوانهای سفیدم که نشان خواهد بود
6 گر بداغ تو روم تا ابد از خاک مرا لاله وار آتش دل شعله زنان خواهد بود
7 گرچه خارم گلم از خاک دمد چون به رهت سر من خاک کف پای سگان خواهد بود
8 قصه کوته کند و بر دوست فشان جان اهلی چند گویی که چنین است و چنان خواهد بود