آتش سودای تو عالم جان از عطار نیشابوری غزل 137

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

آتش سودای تو عالم جان در گرفت

1 آتش سودای تو عالم جان در گرفت سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت

2 جان که فروشد به عشق زندهٔ جاوید گشت دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت

3 از پس چندین هزار پرده که در پیش بود روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت

4 چون تو برانداختی برقع عزت ز پیش جان متحیر بماند عقل فغان در گرفت

5 بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت شمع دل عاشقانت جمله از آن در گرفت

6 جرعهٔ اندوه تو تا دل من نوش کرد زآتش آه دلم کام و زبان در گرفت

7 تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت

8 جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان زانکه سماع غمت در همگان در گرفت

9 راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح سینه برآورد جوش دل خفقان در گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment