1 بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این بوی آن یار جهان آرای جان افزاست این
2 این چنین بویی کز او اجزای عالم مست شد از زمین نبود مگر از جانب بالا است این
3 اختران گویند از بالا که این خورشید چیست ماهیان گویند در دریا که چه غوغاست این
4 آفتابش رویها را می کند چون آفتاب رشک جان ماه سیم افشان خوش سیماست این
5 بعد چندین سال حسن یوسفی واپس رسید این چه حسن و خوبی است این حیرت حور است این
6 این عجب خضری است ساقی گشته از آب حیات کوه قاف نادر است و نادره عنقاست این
7 شعله انافتحنا مشرق و مغرب گرفت قره العین و حیات جان مولاناست این
8 این چه می پوشی مپوشان ظاهر و مطلق بگو سنجق نصرالله و اسپاه شاه ماست این
9 این امان هر دو عالم وین پناه هر دو کون دستگیر روز سخت و کافل فرداست این
10 چرخ را چرخی دگر آموخت پرآشوب و شور این چه عشق است ای خداوند و عجب سوداست این
11 ای خوش آوازی که آوازت به هر دل می رسد شرح کن این را که گوهرهای آن دریاست این