- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان است این چنین کشته کسی زندهٔ جاویدان است
2 سخن از گنج و طلسم ار بکنم عیب مکن عشق گنجیست که در کنج دل ویران است
3 جان فدا کردم و جانان نظری کرد به من هرچه دارم همه از بندگی جانان است
4 در سراپردهٔ دل خلوت دلدار من است خوش مقامی که در او تکیه گه سلطان است
5 در خرابات قدم نه دَمکی خوش بنشین که در این آب و هوا پرورش رندان است
6 چون همه آینهٔ حضرت او می نگری در هر آئینه که بینم به حقیقت آن است
7 گوش کن گفتهٔ سید بشنو از سر ذوق که سخنهای خوشش از نفس مستان است