آسمان گو ندهد کام از شهریار گزیدهٔ غزلیات 107

آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن

1 آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن

2 حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامی است گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن

3 آفتابی بود این عمر ولی بر لب بام آفتابی به لب بام چه خواهد بودن

4 نابهنگام زند نوبت صبح شب وصل من گرفتم که بهنگام چه خواهد بودن

5 چند کوشی که به فرمان تو باشد ایام نه تو باشی و نه ایام چه خواهد بودن

6 گر دلی داری و پابند تعلق خواهی خوشتر از زلف دلارام چه خواهد بودن

7 شهریاریم و گدای در آن خواجه که گفت خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن

عکس نوشته
کامنت
comment