1 سیمرغ وقت بود، ولیکن ز پنچ مرغ ترکیب داده بودش جبار ذوالمنن
2 همت ز باز و تگ ز غراب و فر از همای طوق شغب ر فاخته، قوت ز کرگدن
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گرفت آب کاشه ز سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت
1 ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل
2 زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل
1 جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد که از خمار شبانه نشاط خواب کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به