- لایک
- ذخیره
- شاعر
- تفسیر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
2 رسم عاشق کُشی و شیوهٔ شهرآشوبی جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
3 جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود میدانست و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود
4 گر چه میگفت که زارَت بِکُشم میدیدم که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
5 کفرِ زلفش رَهِ دین میزد و آن سنگین دل در پِی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
6 دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله، که تلف کرد و که اندوخته بود؟
7 یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود
8 گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود؟
معنی شعر:
به کسی دل بسته ای که تو را با مهرورزی و فتنه انگیزی نازش و کرشمه، غمزه و جلوه قهر و اشتی، رفتار خوش آیند ناخوشایند دچار سردرگمی کرده است. یقین داشته باش تمام این اعمال از روی عشق و علاقه و برای آزمودن توست با صبر و شکیبائی مهربانی و خوشدلی به مراد خود خواهی رسید. ان شاء الله.
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.