دوش بر طرف چمن گلبانگ از خواجوی کرمانی غزل 873

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دوش بر طرف چمن گلبانگ می‌زد بلبلی

1 دوش بر طرف چمن گلبانگ می‌زد بلبلی می‌فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی

2 کانکه زیر گنبد نیلوفری دارد وطن از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی

3 محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول زانکه در راه محبت کس نیابد منزلی

4 هیچ بادی بر نمی‌آید در این طوفان و موج که افکند از کشتی ما تخته‌ئی بر ساحلی

5 منکر مستان نباشد هر که باشد هوشیار زانکه باشد بی‌جنون هر جا که باشد عاقلی

6 عالمی کو در خرابات فنا ساغر کشد پیش ما فاضلتر از صد ساله زهد جاهلی

7 هیچ دل بر کشتگان ضربت عشقت نسوخت زانکه زلف دلکشت نگذاشت در عالم دلی

8 حاصلی در عشق ممکن نیست جز بی‌حاصلی چون توان کردن چو ما را نیست زین به حاصلی

9 خیز خواجو چون ز زهد و توبه کارت مشکلست باده پیش آور که بی می حل نگردد مشکلی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر