دوش از دیرم ملک در حلقه از اهلی شیرازی غزل 412

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد

1 دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد ناگه آن بت پیش چشمم آمد آنها باد برد

2 عشق او بازی ببازی دست عقلم تاب داد شوخی شاگرد آخر پنجه استاد برد

3 سالها پرورد یوسف را بجان یعقوب زار چون عزیز مصر گشت اورا تمام از یاد برد

4 من غلط کردم که اول ره ببستم بر سرشک قطره قطره سیل گشت و خانه از بنیاد برد

5 خسرو از بخت است شیرین کام آه از دست بخت رنج ضایع در جهان از طالعش فرهاد برد

6 عندلیب عاشق از بیداد گل هرچند سوخت کافرم گر غیر او پیش کسی فریاد برد

7 اهلی، آن بازیچه دیدی کان تذرو خوش خرام چون بدام افتاد و چون رفت و دل از صیاد برد

عکس نوشته
کامنت
comment