- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد ناگه آن بت پیش چشمم آمد آنها باد برد
2 عشق او بازی ببازی دست عقلم تاب داد شوخی شاگرد آخر پنجه استاد برد
3 سالها پرورد یوسف را بجان یعقوب زار چون عزیز مصر گشت اورا تمام از یاد برد
4 من غلط کردم که اول ره ببستم بر سرشک قطره قطره سیل گشت و خانه از بنیاد برد
5 خسرو از بخت است شیرین کام آه از دست بخت رنج ضایع در جهان از طالعش فرهاد برد
6 عندلیب عاشق از بیداد گل هرچند سوخت کافرم گر غیر او پیش کسی فریاد برد
7 اهلی، آن بازیچه دیدی کان تذرو خوش خرام چون بدام افتاد و چون رفت و دل از صیاد برد