چوعکس روی تو در ساغر از خواجوی کرمانی غزل 241

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد

1 چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد

2 بجام باده کنون دست می پرستان گیر چرا که کشتی دریا کشان درآب افتاد

3 بسی بکوی خرابات بیخود افتادند ولی که دید که چون من کسی خراب افتاد

4 چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز خروش و ناله من در دل رباب افتاد

5 بب چشم قدح کو کسی که دریابد مرا که خون جگر در دل کباب افتاد

6 دل رمیدهٔ دعد آنزمان برفت از چنگ که پرده از رخ رخشندهٔ رباب افتاد

7 خدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست کمند زلف تو درحلق شیخ وشاب افتاد

8 نسیم صبح چودر گیسوی تو تاب افکند دل شکستهٔ خواجو در اضطراب افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر