-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد
2 بجام باده کنون دست می پرستان گیر چرا که کشتی دریا کشان درآب افتاد
3 بسی بکوی خرابات بیخود افتادند ولی که دید که چون من کسی خراب افتاد
4 چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز خروش و ناله من در دل رباب افتاد
5 بب چشم قدح کو کسی که دریابد مرا که خون جگر در دل کباب افتاد
6 دل رمیدهٔ دعد آنزمان برفت از چنگ که پرده از رخ رخشندهٔ رباب افتاد
7 خدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست کمند زلف تو درحلق شیخ وشاب افتاد
8 نسیم صبح چودر گیسوی تو تاب افکند دل شکستهٔ خواجو در اضطراب افتاد