کم همنفسی پاکدل و راست از اهلی شیرازی غزل 794

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود

1 کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود جز شمع بهر کسکه نشستیم زیان بود

2 دیدیم پری را نه چنان بود که گفتیم بسیار شنیدیم چو دیدیم نه آن بود

3 در خاطر ما بود که جان صرف تو گردد هر نکته که در خاطر ما گشت همان بود

4 از سینه صد پاره بیکبار عیان شد حال دل ما کز نظر خلق نهان بود

5 در صومعه سجاده نشین نیز چو دیدیم در حلقه ذکر از غم دل نعره زنان بود

6 امروز نه لب میگزد از کینه من باز تا بود مرا یار چنین دشمن جان بود

7 اهلی تو همان روز که دیدی رخ آن مه حال شب غم پیش تو چون روز عیان بود

8 اهلی چکند عرض هنر نزد کسی کو خاتم بسلیمان و به جم جام فرستد

عکس نوشته
کامنت
comment