1 شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید
2 در جنگ اژدها نپریدی کک نرم اینک زبانگ مرغ خروس نرم پرید
3 چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو از آشیان بام شما کفترم پرید
1 ای شده در ره پی پذیره دارا چند کند دل بدوری تو مدارا
2 این منم از نار فرقت تو سراپای سوخته همچون وکیل صدر بخارا
1 ز آمدن فرودین و رفتن اسفند دلها خرم شد و روانها خرسند
2 گلها افروختند آتش زردشت مرغان آموختند ترجمه زند
1 گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی گفتا به ذات پاکم حق باصر است و اعرف
2 گفتم تو پیر عشقی ای شیخ پاکدامن گفتا تو طفل راهی ای کودک مزلف