شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی
شاه نعمت‌الله ولی

بحریست بحر دل که از شاه نعمت‌الله ولی غزل 379

غزل 379 ام از 2701 غزلیات

بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست

1 بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست راهیست راه جان که نشانش پدید نیست

2 علم بدیع ماست که از غایت شرف دارد معانئی که بیانش پدید نیست

3 عشقست و هرچه هست و جز او نیست در وجود در هر چه بنگری جز از آتش پدید نیست

4 عالم منور است از آن نور و نور او از غایت ظهور عیانش پدید نیست

5 گفتم میان او به کنار آورم ولی از بس که نازکست میانش پدید نیست

6 مجموع کاینات سراپردهٔ ویند وین طرفه بین که هیچ مکانش پدید نیست

7 هر ذره که هست از آن نور روشن است اینش بتر نماید و آنش پدید نیست

8 او جان عالمست و همه عالمش بدن پیداست این تن وی و جانش پدید نیست

9 سودای عشق مایهٔ دکان سید است خوش تاجری که سود و زیانش پدید نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست

شاعر شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست شاه نعمت‌الله ولی می باشد.

شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست چیست ؟

قالب شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست غزل است

مضمون اصلی شعر بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر