ساقیان سرمست از جلال الدین محمد مولوی غزل 818

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ساقیان سرمست در کار آمدند

1 ساقیان سرمست در کار آمدند مستیان در کوی خمار آمدند

2 حلقه حلقه عاشقان و بی‌دلان بر امید بوی دلدار آمدند

3 بلبلان مست و مستان الست بر امید گل به گلزار آمدند

4 هین که مخموران در این دم جوق جوق بر در ساقی به زنهار آمدند

5 یک ندا آمد عجب از کوی دل بی دل و بی‌پا به یک بار آمدند

6 از خوشی بوی او در کوی او بیخود و بی‌کفش و دستار آمدند

7 بی محابا ده تو ای ساقی مدام هین که جان‌ها مست اسرار آمدند

8 عارفان از خویش بی‌خویش آمدند زاهدان در کار هشیار آمدند

9 ساقیا تو جمله را یک رنگ کن باده ده گر یار و اغیار آمدند

عکس نوشته
کامنت
comment