1 زینگونه که شد خوار و فرومایه هنر از جهل پس افتاد بصد پایه هنر
2 یارب تو بفریاد رس آن مسکین را کش خانه سپاهان بود و مایه هنر
1 ای نقشبند عالم جان اندرین جهان نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان
2 تو صورت جمالی لابل که گشته معنی آن که خود نبود صورتی روان
1 ای بحق پادشاه روی زمین وی بتو تازه گشته دولت و دین
2 ای ز آواز کوس نصرت تو مانده در گوش روزگار طنین
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر