سراسیمه از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 340

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

سراسیمه لشکر همی تاخت کوش

1 سراسیمه لشکر همی تاخت کوش ز زخم منوچهر بی فرّ و هوش

2 ز گرز گران استخوان کوفته دل و روزگارش بر آشوفته

3 دل اندیشه ناک از منوچهر شاه به درگاه خواند آن دلاور سپاه

4 سوی خاوران رفت و نیرنگ کرد زمانی مدارا، گهی جنگ کرد

5 همه مهتران را به فرمانبری برآورد و کوتاه شد داوری

6 چو آگاه شد قارن از کار او سپه کرد و شد سوی پیگار او

7 به دشتی دو لشکر برابر شدند سوی دسته ی تیغ و خنجر شدند

8 چو رزم آزمودند یکچند گاه شکن بود بر قارن رزمخواه

9 گریزان به روم آمد از دست کوش نه با مرد زور و نه با اسب توش

10 وزآن پس ز شاهان با دسترس چخیدن نیارست با کوش کس

11 نه قارن دگر شد سوی جنگ او که سیر آمد از جنگ و نیرنگ او

عکس نوشته
کامنت
comment