- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حلقه زنار شد تا زلف عنبرسای تو خون مردم ریخت یکسر نرگس شهلای تو
2 سرو و طوبی شد خجل از آن قد بالای تو ای که یوسف را به بازار آورد سودای تو
3 بس که بودم در غمت آشفته همچون یاسمن از فراقت شعله بر دوشم چو شمع انجمن
4 غنچه لعل لبت را آشنایی در سخن نیست ای بدخو تغافل چند باشد راهزن
5 یک سخن از لعل خاموش تو دارم آرزو جز می وصلت مرا نبود به عالم جستجو
6 عکس رخسار تو در آیینه دل روبهرو همچو طوطی با رخت پیوسته دادم گفتگو
7 با کدامین گفتگو وصف تو را سازم بیان؟! از زبان ذره نآید مدح خورشید جهان!
8 بس که ممتازی ز خوبان همچو مه از اختران لبشکر دندانگهر گلپیرهن ابروکمان
9 جان ز تن آید برون نآید ز دل عشقت برون تا به کی سازی جفا بر حال زارم رحم کن!
10 طاقت و صبر و قرارم رفته و حالم شد زبون میسزد گیرد ز من مجنون تعلیم جنون
11 ای که در گلزار خوبی چون تو گل را کس ندید از چمنزار جمالت غنچهای را کس نچید
12 قامتت از جویبار ناز سر بالا کشید سبزه لعل لبت تا در لب کوثر دمید
13 نال گشته این تن مهجور بیصبر و شکیب کاش از شمع جمالت کلبهام یابد نصیب
14 نخل این گلشن ثمر آورد از نامت چو سیب کمترین از خاکبوسان سر کویت نقیب