-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده دروازه بلا را بر عشق باز کرده
2 بازار یوسفان را از حسن برشکسته دکان شکران را یک یک فراز کرده
3 شمشیر درنهاده سرهای سروران را و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده
4 خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده
5 آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی ای ما برون حلقه گردن دراز کرده
6 از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد کشتی جان ما را دریای راز کرده
7 ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده
8 بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده
9 ای خاک پای نازت سرهای نازنینان وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده
10 ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده