سرکشید از کبر ابلیس از خیالی بخارایی غزل 188

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد

1 سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد دعوی حلاج بر حق بود از آن منصور شد

2 شد شمع از سوختن این فنر بس پروانه را کاو به هر جمعیّتی در عاشقی مشهور شد

3 شام رمزی گفت از مویش چنین تاریک شد صبح چون دم زد ز رویش عالمی پرنور شد

4 خواست موسی کز تجلاّی رخش از خود رود طور قسمت بین که این دولت نصیب طور شد

5 تا قضا از محنت شام فراقش یاد داد عاشقان را روزگار ماتم خود سور شد

6 در میان ما و جانان جز خیالی پرده نیست عاقبت آن نیز هم از پیش خواهد دور شد

عکس نوشته
کامنت
comment